- اولین فیلمی که در سینما دیدم خواهرانِ غریب بود گمانم
- نوستالژی های همه چی!
- خاطره در میانه ی حافظه
- سلین خوانده بود و قیام کرد...
- یک لوله ی آزمایشگاهی وطنش را ترک کرد و حالا احساس غربت می کند
- سوار شئ ای خیالی می شد و توی کوچه با تمام سرعت می دوید
- رد اتو بخار می کند روی سرمه ایِ باران گرفته
- مورچه ها یاد گرفته اند تردمیل وسیله ی مناسبی برای احوالشان نیست
- از خانه هایی که عوض می کردیم، درهایشان یادم مانده و پله ها
- دروازه بان خروجی مناسب انجام می دهد و توپ را توی دروازه خودی قرار می دهد